از آقاي زنگنه بپرسيد

اگر اتفاق خاصي رخ ندهد، بيژن زنگنه تنها وزير جمهوري‌اسلامي‌ايران خواهد بود كه يك وزارتخانه را چهار دوره راهبري كرده است. او وزير 16ساله نفت خواهد بود، بزرگ‌ترين ويژگي‌ای كه مدافعانش براي وي منحصر مي‌كنند، نگاه كلان و بلندمدت به مسائل حوزه انرژي است كه در نوع خود جالب است. برخلاف مدافعان وزير نفت، بايد پذيرفت چنين ويژگي‌ای در وزير نفت وجود ندارد و انفعال كامل در ديپلماسي انرژي وزير محترم، چندان نقطه كم‌رنگي نيست كه ديده نشود. دو مثال ساده مي‌تواند نشان دهد وزير نفت در اين حوزه بسيار ابتدايي عمل می‌کند و به استناد قوه‌تشخيص خود و تعدادي از مشاورانش، كاري را به پيش مي‌برد كه بسياري از كارشناسان منتقد بارها هشدار آن را داده بودند. چند سالي است كه گفته مي‌شود انفعال وزارت نفت درباره پرونده صادرات گاز به پاكستان با توجه به جدي‌شدن خط لوله تاپي، موجب خواهد شد بازار شرق كشور از دست برود، از افغانستان و پاكستان گرفته تا هندوستان و در اين ميان وزارت نفت بايد هرچه زودتر نسبت به فعالسازي قرارداد خود با پاكستان و پيگيري موارد ديگر اقدام كند. 
اما پاسخ وزار نفت چه بود؟ وزير نفت ‌گفت، پاكستاني‌ها پول پرداخت گازبها را ندارند و نبايد خودمان را معطل كنيم. وقتي كدهايي درباره جدي‌شدن خط لوله تاپي گفته شد، عنوان كرد اين خط لوله قابل اجرا نيست و نبايد جدي‌اش گرفت. وزير نفت اين خط لوله را جدي نگرفت و به‌گونه‌اي به آن واكنش نشان داد كه گويا كشورهاي تركمنستان، افغانستان، پاكستان و هندوستان از سر يك بازي رواني و بيكاري اين پروژه را دنبال مي‌كنند؛ گويا عربستان و امريكا از سر خوشگذراني به‌شدت پيگير احداث اين خط لوله بوده‌اند و براي خالي‌نبودن عريضه، از تأمين مالي تاپي مي‌گويند. 
ذهنيت وزير نفت ايران با انبوهي از تجربه در نوع خود عجيب است، البته نه براي كساني كه ماجراي خط لوله باكو، تفليس و جيهان را در ذهن داشته باشند. خط لوله‌اي كه منافع جمهوري‌اسلامي‌ايران را به حداقل رساند و وقتي كارشناسان به زنگنه مدل 76 مي‌گفتند بايد كاري كرد، با پاسخ‌هاي خاص وي همراه مي‌شدند. آن زمان هم گفتند اين پروژه اصلاً قابليت اجرا ندارد، در قره‌باغ اوضاع امنيتي به شكلي نيست كه بتوان روي آن حساب باز كرد، شيب زمين به حدي بالاست كه امكان انتقال نفت نيست، ظرفيت توليد اين خط لوله را اقتصادي نمي‌كند، هيچ عاقلي در يك خط لوله هزار و 700كيلومتري سرمايه‌گذاري نمي‌كند، هيچ بانكي اين پروژه را فاينانس نمي‌كند؛ اينها بخشي از پاسخ‌ها و توجيهات وزارت نفت وقت درباره خط لوله باكو، تفليس و جيهان بود؛ پاسخ‌هايي براي آنكه بگويد اجراي اين خط لوله محال است و ايران بايد مانند پادشاه به پشتي تخت خود لم بدهد تا به سراغش بيايند. 
پادشاه آن روزهاي نفت دچار خطاي راهبردي شده بود، مانند امروز و خط لوله تاپي، در هر دو مورد درك نكردن صحيح از شرايط و بديهيات مسائل ژئوپلتيكي قابل كتمان نيست، كساني كه خود را پادشاهان نفت ناميدند، اما رسم مشاوره‌پذيري را ناديده گرفتند تا كشور تضعيف شود. تلخ است پذيرفتن اينكه متأسفانه وزير نفت كشورمان در اتخاذ ديپلماسي مؤثر با تكيه برنگاهي بلندمدت و كلان عملكردي بسيار ضعيف از خود به جاي گذاشته است و از آن بدتر، كساني هستند كه سعي دارند لباس مخصوص پادشاه بر تن مهندس زنگنه بپوشانند و بگويند هركس كه بصيرت داشته باشد، مي‌تواند اين جامه را مشاهده كند. اين دو مثال ساده، بيانگر عمق خلأ نگاه بلندمدت و كلاني است كه وقتي با خود بزرگ‌پنداري و رؤيا‌پردازي‌‌هاي گعده‌اي آميخته مي‌شود، نتيجه‌اش اين مي‌شود كه زمين‌هاي بازي در منطقه و حوزه انرژي يكي پس از ديگري از دست مي‌رود و براي جبران آن، از افزايش صادرات نفت ايران به عنوان دستاورد بزرگ ديپلماسي انرژي مي‌گويند. 
لباسي كه اطرفيان براي پادشاه دوخته‌اند، تبديل به باور پادشاه شده است، هركس كه اين لباس را بر تن نمي‌بيند مغضوب است و هركس مدحي بگويد، در سلسله طبقات بالاي وزارت نفت جاي مي‌گيرد. زنگنه 16سال وزير نفت بوده و در اين 16 سال اتفاقات بدي براي كشور رخ داده است، فصل پاسخگويي سرانجام از راه مي‌رسد، اما خدا كند زودتر و با هزينه‌اي كمتر براي منافع كشور باشد.